گفتوگوی صمیمانه نشریه دماوندم آرزوست با اسحاق خانزادی، پیشکسوت عرصه صدابرداری و صداگذاری سینمای ایران را میخوانید.
به گزارش نشریه فرهنگی – اجتماعی دماوندم آرزوست، شهر تاریخی و فرهنگی کیلان در جنوب شرقی شهرستان دماوند دارای فرهیختگان و شخصیتهای مطرح بسیاری در کشور است؛ در شهری با بیش از ۱۸ هزار سال قدمت، تولد شخصیتهای برجستهای از این شهر دور از انتظار نیست.
شخصیتهای فرهنگی بیشمار شهر کیلان از جمله کسانی هستند که تلاشهای فراوانی در حوزه فرهنگی و هنری کشور انجام دادهاند و گامهای مؤثری را برداشتهاند.
یکی از این افراد برجسته، دکتر «اسحاق خانزادی» صدابردار، صداگذار، میکسکننده صدا و مسئول امور فنی صدا در سینمای ایران است؛ هنرمندی که به صدای سینمای ایران شهرت دارد.
بر این اساس، گفتوگو با هنرمندان مطرح منطقه یکی از دغدغههای اساسی ماست که بتوانیم مدالهای افتخار شهرستان دماوند را بیشتر مورد معرفی شهروندان و مردم این شهرستان قرار دهیم.
اسحاق خانزادی با نام هنریِ «احمد خانزادی» در سال ۱۳۲۹ در شهر کیلان شهرستان دماوند واقع در استان تهران به دنیا آمد، او فعالیتهای هنریاش را در سنین نوجوانی و از سال ۱۳۴۳ بهعنوان یکی از کارکنان فنی استودیو «عصر طلایی» آغاز کرد.
این هنرمند مطرح کیلانی در طول سالهای فعالیت خود از پیش از انقلاب تاکنون، کار صداگذاری، میکس و صدابرداری یکهزار و ۳۰۴ فیلم سینمایی کوتاه و بلند و مستند را انجام داده است و فیلم سینمایی «سردار جنگل»، تنها فیلمی بود که در آن به ایفای نقش پرداخت.
*صداگذاری فیلم سینمایی «چهار خواهر» در سن ۱۴ سالگی
صدابردار و صداگذار پیشکسوت سینمای ایران میگوید: در دوران کودکی بلال میفروختیم تا خرج و مخارج خودمان را در بیاوریم تا از پدرم کمک نگیریم؛ در دوران نوجوانی از مدرسه به استودیو «عصر طلایی» میرفتیم و در روز نخست باغچه آن را نظافت کردم که پس از اتمام کار، صاحب کار باورش نمیشد که فردی در این سن کم انقدر دقت داشته باشد و فردای آن روز وارد واحد صدا شدم.
از فردای آن روز وقتی وارد استودیو شدم و بخشهای مختلف را مشاهده کردم، بسیار ذوقزده شدم و از آنجا کمکم نوارهایی به عنوان ۱۷٫۵ میلیمتری صدا را تا سه ماه وظیفه داشتیم روی یکدیگر برای ضبط بچسبانیم.
به مرور زمان یاد گرفتیم که کارهای صدا چگونه انجام میشود؛ فیلمها پس از پایان فیلمبرداری وارد مرحله مونتاژ میشدند و دستیار تدوین فیلمهای ضبط شده را تفکیک و برداشتهای اصلی را به دست تدوینگر میسپرد؛ کارهای فنی فیلم نزدیک به چهار یا پنج ماه طول میکشید تا فیلمی در مدت ۱۲۰ دقیقه آماده میشد.
من در آخر صف این شغل قرار داشتم، اما چنان کار کردم که در همان دهه ۴۰ و در سن ۱۴ سالگی نخستین فیلم به نام «چهار خواهر» را صدابرداری، صداگذاری و میکس کردم.
*معرفی دین اسلام در حرم مطهر امام رضا (ع)
پس از اخذ دیپلم وقتی کارهای من را مشاهده کرده بودند، بدون پرسش و پاسخی استخدام وزارت فرهنگ و هنر شدم و تا قبل از پیروزی انقلاب، نزدیک به ۲۰۰ فیلم اثرگذار کار کردیم که «کوچه مردها»، «در امتداد شب» و «بنبست»، «طبیعت بیجان» و «یک اتفاق ساده» از جمله آنهاست.
پس از ورود به وزارت فرهنگ و هنر مستندهای بسیاری برای کشور ساخته شد؛ از تمام استانهای ایران فیلم مستند میساختیم که مهمترین آن «باد صبا» بود که به کارگردانی یک فرد فرانسوی به نام «لاموریس» چهارگوشه کشور به تصویر کشیده شد و هنوز هم نظیر آن فیلم ساخته نشده است.
ساخت فیلم در حوزه ادیان از دیگر کارهای ماندگار بود که سنت و مراسم مختلف ادیان کشور را نشان دادیم؛ در حرم امام رضا (ع) دین اسلام را معرفی کردیم و برای تبلیغ این دین از صدای قرآن و همهمه زائرانی استفاده شد که این فضای طراحی شده بسیار انسان را منقلب میکند.
*صدابرداری از لحظه ورود امام خمینی (ره) به ایران
فیلمهایی که پیش از انقلاب کار کردیم، کلاس خیلی خاصی داشت و آموزنده بود و فیلمهایی در حد رقص و آواز نبود؛ از سال ۱۳۵۸ با فیلم خسرو سینایی روزهای انقلاب به نام «یار در خانه» را ضبط کردیم و این نخستین فیلمی بود که تظاهرات و حال و هوای انقلاب را به تصویر کشیده بود.
نطق کامل امام خمینی (ره) پس از بازگشت به ایران را در بهشت زهرا (س) ضبط کردیم و همچنین وقتی ایشان برای سخنرانی وارد حوزه علمیه قم شدند، همراهشان بودیم و این در حالی بود که از هجمه و شلوغی فضا در حال خفگی بودیم؛ حتی ضبط صدور حکم بنیصدر در بیمارستان توسط امام راحل را با حضور شهید بهشتی، مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی، شهید آیتالله منتظری را انجام دادیم.
روزی که «یاسر عرفات» برای دیدار با امام خمینی (ره) به ایران آمد در ادامه برنامههای سفر خود، از آرامگاه شهدا در بهشت زهرا (س) نیز بازدید کرد که ما در حال فیلمبرداری از بازدید او بودیم که یکی از محافظان عرفات به جهت فعالیتهای زیاد من با قنداق اسلحه خود به پیشانی من ضربه زد و بر اثر این برخورد به داخل حفرهای که گل و لای در آن جمع شده بود، افتادم و مدت زیادی پس از این اتفاق چشمهای من مملو از خون بودند.
ما در روزهای انقلاب از یک نفر که شعار «مرگ بر شاه» گفت تا آنچه در سال ۱۳۵۷ رخ داد را ضبط کردیم و به تصویر کشیدیم و از این فیلمی به نام «برای آزادی» از حال و هوای روزگار ایران در آن زمان ساخته شد.
همچنین وقتی سینما «رکس آبادان» را در ۲۸ مردادماه سال ۱۳۵۷ آتش زدند، خود را برای ضبط این رویداد به آبادان رساندیم؛ روزی بود که از آسمان آبادان خون میبارید و وقتی دَر سینما را باز کردند و به داخل آن رفتیم، جنازهها را مشاهده کردیم که در میان آنها پدری بود که فرزندانش را دور خود جمع کرده و با سوختگیهای ایجاد شده فضای بسیار غمانگیزی به وجود آمده بود؛ همچنان با یادآوری آن صحنهها منقلب میشوم.
*دیدار با رزمندگان کیلانی در جبهههای جنگ
پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی، همراه با گروه فیلمبرداری برای ثبت رشادتهای رزمندگان به جبههها اعزام شدیم و به مناطق جنگی غرب کشور به خصوص سرپل ذهاب کرمانشاه رفتیم و در شهرک «مهدی» این منطقه مراسم عروسی برگزار شده که عراقیها به آن مراسم حمله کرده بودند و هنوز دیگهای پلوی شب عروسی روی اجاقها بود.
ما در مدت دو ماهی که در آن شهرک بودیم، با شهید شیرودی، خلبان بالگردهای کبری آشنا شدیم؛ این شهید خیلی به ما کمک کرد و مسائل زیادی را از او یاد گرفتیم؛ دو سالی که در جبههها بودیم از شرق تا غرب، از سوسنگرد تا آبادان و اهواز را فیلمبرداری کردیم و فیلمهای مستند بسیاری را ساختیم؛ در این مدت تمام نوع جنگیدن جوانان دلاور و با شهامت کشور را به خوبی مشاهده و درک کردیم.
در مدت حضور در جبهه، با برخی از رزمندگان و تعدادی از شهدای شهر کیلان دیدار داشتم؛ شرایط در جبهه به طوری سخت بود که به یاد دارم پنج شبانهروز به خاطر جنگ تن به تن در یکی از کانالهای آب منطقه سوسنگرد گرفتار شده بودیم.
در سوسنگرد حدود ۱۰۰ نفر از رزمندگان جوان مشغول اقامه نماز ظهر بودند که در این هنگام، دشمن خمسه خمسههایی را به سوی آنها شلیک میکرد، اما این جوانان شجاع برابر این اصابتها هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدادند.
فردای آن روز در سنگری که ساخته بودند با جوانی آشنا شدم که منقضی ۱۳۵۶ و به جبهه فراخوانده شده بود و از خانواده و فرزند خود با من صحبت میکرد که ناگهان سوت شلیک توپخانه شنیده شد و هر دو روی زمین دراز کشیدیم تا ترکش به ما اصابت نکند و لحظهای بعد وقتی آن جوان را بلند کردم، دیدم ترکش به سرش اصابت کرده و زبان روی دندانهایش فشرده شده بود که سعی کردم دهانش را باز کنم؛ در آن لحظه برای کمک فریاد زدم که عدهای آمدند و در حالی که جوان را به آمبولانس انتقال میدادم در آغوش من به شهادت رسید، اما متأسفانه اسمی از آن شهید به یاد ندارم.
*دریافت ۵ جایزه در حوزه دفاع مقدس
وقتی از جنگ برگشتیم، نخستین فیلم سینمایی جنگی به نام «پرواز در شب» به کارگردان مرحوم رسول ملاقلیپور را صدابرداری، صداگذاری و میکس کردم و آنچه در جبهه از جنگ آموخته بودم، روی صداگذاری این فیلم استفاده کردم که مورد تشویق مسؤولان قرار گرفتم.
عملیات کربلای پنج مهمترین عملیاتی بود که در آن حضور داشتم و پس از آن، حدود ۸۰ فیلم جنگی کار کردیم که در این زمینه، پنج جایزه در حوزه دفاع مقدس دریافت کردم.
در سال، حدود ۵۰ فیلم به جشنواره فیلم فجر ارائه میکردیم که چهار جایزه برای صدابرداری و صداگذاری در فیلمهای «شیر سنگی» و «در مسیر تندباد» به کارگردانی مسعود جعفریجوزانی و «اعتراض» و «جرم» ساخته مسعود کیمیایی از این جشنواره دریافت کردم؛ ما برای آمادهسازی فیلمهای جشنواره فجر شبانهروز کار میکردیم و واقعاً رنگ خواب را نمیدیدیم.
در حال حاضر، سالی سه تا چهار فیلم برای امرار معاش زندگی کار میکنم و خداوند متعال این قدرت را داده است که اکنون پس از گذشت ۶۰ سال وقتی بخواهم کاری را آغاز کنم تا روزی که کلید بخورد، بسیار ذوق و استرس دارم.
*در آغوش رهبری
مراسم تقدیر از سریال تلویزیونی «مردان آنجلس» با حضور عوامل سریال در حضور مقام معظم رهبری برگزار شد که مرحوم فرجالله سلحشور گزارشی از روند ساخت سریال ارائه کرد و رهبری در ادامه این مراسم بیان کردند که ساخت این سریال بسیار خوب انجام شده است و فرمودند یکی از شاخصههایی که فیلم را برجسته کرده، صدابرداری و صداگذاری آن است؛ هنگام خداحافظی پس از معرفی عوامل سریال، من تنها کسی بودم که رهبری در آغوش گرفتند.
«جنگ نفتکشها» ساخته محمد بزرگنیا یکی از فیلمهای جنگی است که در آبهای خلیج فارس انجام شد؛ در این فیلم، کشتی دنا با درگیری هواپیماهای جنگی عراق متأسفانه از بین رفت و سپس کشتی به نام «دماوند» را آماده کردند که نفت را دوباره به اروپا برساند و با درگیریهای دوباره، رزمندگان این بار توانستند از پس هواپیماهای عراقی بر بیایند و کشتی را به سلامت به نتردام برسانند.
پس از رسیدن کشتی به مقصد، نام دماوند بر روی دماغی کشتی دیده میشود و برای این نام، احترام خاصی قائل هستم، چراکه «دماوند» برای من ارزش بسزایی دارد و صدای استادیوم فوتبال که صدها هزار نفر فریاد میزنند را روی نمایش نام دماوند در فیلم «جنگ نفتکشها» ثبت کردم.
*ملی و راههای نرفتهاش؛ آخرین اثر خانزادی
در حال حاضر با وجود فناوریهای جدید و سیستمهای دیجیتال کار بسیار آسانتر شده است؛ با سیستمهای گذشته کسی بخواهد امروز حرفهای شود، باید ۵۰ سال دوندگی کند؛ بزرگترین فیلمهای سینمایی ایران را کار کردم اما محال است که جایی اسم من را با عنوان مدیر صدابرداری مشاهده کنید؛ در حالی که امروز عناوین مختلفی در این حوزه مشاهده میکنیم.
من در استودیوی یکی از بهترین شرکتهای ضبط و صدا در اروپا دورههای آموزشی گذراندم و همیشه تلاش کردم اگر سکانسی دیالوگ دارد، صدایی در فضای فیلم پخش شود که تأثیرگذار باشد؛ مثلاً در فیلمهایی که در رستوران ضبط میشد، صدای شلوغی قرار میدادیم که مردم با یکدیگر صحبت میکنند، اما اکنون به جز صدای بازیگران صدای دیگری وجود ندارد.
من تمام فیلمهای بروز را مشاهده میکنم و با هر کسی نمیتوانم کار کنم و آخرین فیلمی که کار کردیم، ملی و راههای نرفتهاش اثر تهمینه میلانی است که کار بسیار قوی به شمار میرود.
*۱۳۰۴ فیلم؛ حاصل تلاشهای شبانهروزی خانزادی
یکهزار و ۳۰۴ فیلم سینمایی بلند و کوتاه کار کردم و برای حوزه فرهنگی و هنری کشور جان خود را گذاشتم و در ۲۴ ساعت، ۲۰ ساعت کار میکردیم؛ متأسفانه دکترای صدا را زمانی گرفتم که بازنشست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شدم و پس از آن، یک بار جایی ادعا نکردم که جنگ رفتم و برای انقلاب جان خود را کف دست قرار دادم.
با همه این موارد، پسر ۳۱ ساله من فوقلیسانس صنایع غذایی دارد، اما با وجود همه تلاشها هنوز نتوانستیم در جایی او را مشغول به کار کنیم؛ با این همه سابقه و ساخت ۲۰۰ فیلم در حوزه دفاع مقدس، مسؤولان حوزه سینمایی در این سالها حتی یکبار سراغی از ما نگرفتند.
در زمانهایی که برای جشنواره فجر کار میکردیم، روز ۲۰ بهمن وقتی از اداره بیرون میرفتیم، احساس میکردیم از زندان آزاد شدهایم؛ چراکه از مهرماه شبانهروزی پای انجام کارها بودیم؛ صداگذاری و میکس شوخی نبود، اکنون سیستمها پیشرفت کرده است، آن موقع باید هزاران صدا آزمایش میکردیم تا یکی خوب و مناسب پیدا شود.
*از دو سال در جبهه تا صدابرداری خروج شاه
صدها بار تا پای شهادت رفتیم و ما را به توپ بستن و دو سال در جبهه از این سنگر به آن سنگر بودیم که در پی آن هزاران حلقه فیلم را ضبط کردیم؛ خروج شاه از کشور را فقط ما فیلمبرداری کردیم و به صورت شبانهروز فیلمبرداری داشتیم و با همه بزرگان کشور مصاحبه کردیم
بارها از شبکههای خارجی برای همکاری از من دعوت کردند و برای آن مزد بسیار خوبی هم میدادند؛ اما گفتم خودم را بفروشم؟ حتی اگر بمیرم هیچوقت این کار را نمیکنم.
من سیاهبازی بلد نیستم و سعی کردم که همواره صادق زندگی کنم و اگر میخواستم پولدار باشم، راههای آن خیلی ساده بود؛ ایمان و مردمداری پدر من بسیار معروف بوده است و مسجد فاجان شهر کیلان را پدربزرگ من ساخت و در مسیر زندگی خود هیچ وقت شعار ندادم و همیشه با کار خوب جواب دیگران را دادم.
*ورود غیرحرفهایها و مانکنها به سینمای ایران
امروز غیرحرفهایها و مانکنها وارد سینما شدند و دیگر سینمای ۲۰ سال پیش نیست؛ ما فیلمهای سینمایی «از کرخه تا راین»، «پرواز در شب»، «دکل»، «عقابها» و … را کار کردیم؛ در فیلمهای خود فرهنگ زندگی اسلامی را به مردم یاد دادیم؛ اما در فیلمهای کنونی رکیکترین جملات را میگویند.
«مریم مقدس» و «مردان آنجلس» از سریالهای ماندگاری هستند که کار کردم و فیلمهای جنگی هر کدام به نوعی یادآور روزهای حضورم در جبهههاست.
با تولید فیلمهایی همچون «خواهران قریب» به مردم و مردان و زنان مسائل زیادی را یاد دادیم و سعی کردیم که بخش فرهنگی کشور را ارتقا دهیم؛ ادب سرلوحه زندگی من بوده و سعی کردم که مردمداری کنم و همیشه برای ارزشها احترام قائل هستیم.
ضمن قدردانی از استاد اسحاق خانزادی برای انجام این مصاحبه، باید گفت که اگر امروز فرهیختگان فرهنگی شهرستانمان را نشناسیم، شاید دیگر زمانی برای شناخت آنان نباشد؛ بنابراین امروز باید تلاش کنیم تا با شناخت از افراد فرهنگی شهرستان دماوند راهی برای توسعه فرهنگی منطقه بسازیم.
انتهای پیام/س
نظرات